صلای سرای

ای بر دل غریبه ی من آشنا بیا           

                           غرق غم فراق توأم مه لقا بیا

ای آفتاب انور حسن جمال عشق       

                         ای کاشف الدجای شب تار ما بیا

درمانده و علیل و دلفکارو زار را        

                           در یاب ای نگاه تو مشکل گشا بیا

ای ناخدای کشتی دریای معرفت

                             آقا تو را به لشگر گلگون قبا بیا

ما جمع عاشقان تبار ولایتیم              

ای والی ولایت، امیر وفا بیا

تنها نه من زهجر تو قامت خمیده ام   

                              بانوی غصه ها کندت هم دعا بیا

محسن تو را به صبح و مسا می دهد سلام               

اصغر در انتظار تو در کربلا بیا

شاه غریب کوفه علی همنوای چاه                

خواند به اشک دیده تو را مهدیا بیا

آن تشنه کام فاطمه در گود قتلگاه                

باحنجر بریده بخواهد تو را بیا

آه رقیه، خاک خرابه، دیار شام           

جمله به درد غیبت تو مبتلا بیا

آن زینب کشیده محن، عمه ی حزین           

با گریه آتشی زده بر ماسوا بیا

آه غریب «نوحی» و کلکش سرایدت            

ای عشق ناب هستی بی منتها بیا

 

ارسال در تاريخ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, توسط نیما

دل آدم خیلی باید پوست کلفت باشه که برا بعضی چیزا نگیره.

اون استاد عزیز خیلی قشنگ گفت ولی افسوس نشنیدیم.یا شنیدیم و ...گفت که میخوای عالم اصلاح بشه باید از خودت شروع کنی.

این یک ایدئولوژی بسیار وسیعی جلو چشم دلمون باز می کنه که اگه خودمون نبندیمش ما رو به جاهای خیلی بزرگی می رسونه.

یه سگی اون ور دنیا به پیامبر عزیزمون وق وق کرد همه اسلام لرزید و صداش به گوش اون حیوان هم رسید اما این لرزه آیا خود اون سگ رو هم لرزوند یا نه؟! اگه بلرزه دیگه فکر نکنم به این راحتی دوباره پارس کنه. پس بعید نیس که شاید هم نلرزیده یا اگه هم لرزیده...حالا...

اما ما چی؟

ما که خودمونو در جبهه­ ی دوستان پیامبرمون جا انداختیم. یادمونه که دیروز یکی از پشت بام خونش به سر این وجود مقدس خاکستر می­ ریخت؟ اون حضرت هم بدون هیچ کینه­ ای وقتی همون فرد مریض شد رفت برا عیادتش. یادمونه؟ ایشون که نرفته بود شرمندش کنه! می خواس بهش بفهمونه که من بابت این کارت اونقد ازت دلخور نیستم که قهر کنم. تازه تو دشمن من هم باشی من از دوستان توأم. فدای رأفت و مهربانیت بشم ای رحمتاً للعالمین..

اما همین رسول به این مهربونی در مقابل کسانی که بزرگترین دستاورد رسالتش را که قرآن بود مهجورش گذاشته و از اون جدا شدن به خدا شکایت کرده و اظهار نارضایتی می کنه. تازه؛ خدا هم بعد از بیان این موضوع متذکر این نکته میشه که ما این گونه به هر پیامبر دشمنانی قرار دادیم. (آیات 30 و 31 سوره فرقان رو ببینیم)

یعنی خدا میخاد بگه که کسانی که از قرآن جدا شدن برا پیامبر دشمنانی  هستن که ایشون تاب تحمل این افراد رو نداره؟!!!

خدایا نکنه ماهم تو این گروه باشیم. آخه دشمنانی که در جرگه­ ی دوستانن بسیار ظالمتر و کمر شکن ترن.

آهای بر و بچه هایی که از اهانت به پیامبرمون دلامون غرق خون شد، آیا ما دوستان پیامبریم؟؟

چقد از قرآن فهمیدیم؟ چقد همین پیامبرمونو شناختیم؟؟؟ اصلاً چقد از زندگیمونو وقف دین و قرآن و پیامبر و اهل بیت کردیم؟ ما که هر چه در دنیا و آخرت داریم از ایناست!!!!

چرا در محضر قرآن زانوی شاگردی نزدیم؟ چرا به غیر از مجالس ختم و عقد و مسافرت و استخاره به یاد قرآن نمیفتیم؟؟؟؟؟؟

بابا این آیات قرآن برا فهمیدن اومده نه برا تزیین و ...

با این اوضاع من که خیلی می ترسم از دشمنای پیامبر باشم تا از دوستاش.

جوونا بیایید در اسلاممون کمی بیندیشیم. بیایید ببینیم آیا ما امت اسلام اگر حق پیامبرمون رو ادا میکردیم، بیگانگان جرئت جسارت پیدا میکردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر جوابش نه باشه خودمون خیلی اوضاع نابسامانتری داریم تا ...

بیایید تا فرصت از دستمون نرفته، هر روز (حداقل) یه آیه از قرآن بخونیم و در همون یه آیه بیندیشیم و بهش عمل کنیم تا سعادت رو از دست نداده باشیم..

خدایا از خودم بر تو پناه می­برم. الهی دستمان را بگیر و از خویشتن خویش نجاتمان ده

آمین یا رب العالمین

ارسال در تاريخ دو شنبه 9 مهر 1391برچسب:, توسط نیما