گفت شبی نزد معاویه بودم که شام مخصوصش را جلوی من گذاشت. لقمه در گلویم ماند و بغض گلویم را گرفت. پرسیدم معاویه این چه غذایی است؟! گفت غذایی مخصوص است که از مغز گندم و مغز سر حیوانات و روغن بادام و غیره تهیه شده است. گفتم شبی در دارالاماره نزد علی بودم. من با یک قرص نان و کمی شیر افطار می کردم و او یک نان خشک را به آب میزد و تناول می فرمود؛ آرد آن نان هم از گندم زمینی بود که خود علی کاشته بود. وقتی خادم آمد سفره را جمع کند اظهار ناراحتی کرده و گله مند شدم که چرا به غذای علی نمی رسید. او سخت کار میکند اما اندک غذا می خورد. خادم گریه کرد و گفت هر چه اصرار میکنیم اجازه نمی دهد کمی روغن زیتون به نانش بزنیم تا نرم شود. امیرالمومنین فرمودند حمزه رییس مسلمانها باید از هر نظر پایین تر از همه باشد تا روز قیامت بازخواست او کمتر باشد. معاویه گریه کرد و گفت: «نام کسی به میان آمد که فضایلش قابل انکار نیست.»
قربان مقامات توام یا مولا
حیران کرامات توام یا مولا
جز لاف رهت هیچ نباشد کارم
دستم تو بگیر که مات توام یا مولا
پیشاپیش عید ولایت عید کمال رسالت نبوی بر پیروان بزرگ پرچمدار عدل و عدالت مبارک باد/
یاعلی
دنبال دلی برای تو می گردم
چون بی تو وجودکی سراپا دردم
ای عشق چه گویم و چه خواهم آخر
تا بی تو من از درون جانم سردم
و آدمی چقدر دور می شود از جایگاه انسانیش
همان زمان که به اصلش لگد می کوبد
و بی فکرو بی اساس به دنبال حیوانیت خویش پا به فرار می گذارد
اینجاست که دیگر وحشی گری و خبث طینت بدو روی می آورد
و در غل و زنجیش می کشد.... ایکاش به خود بیاییم....
سلام بر دوستان خدادوست
شرمندهام که مدتی نبودم اما یه چیزی به ذهنم رسیده و اونم اینکه:
تا حالا شنیدیم که: هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک
اما خیلی جالبه که نمک وجود آدمی عبارت است از اینکه وقتی بی حیاییش به حدی میرسه که گناه انجام میده، درونش ملامتش میکنه و میگه خاک تو سرت. لااقل از خودت خجالت بکش....
خلاصه ایشالله که منظورمو گرفتید دیگه: زشتی کار زشت هنوز تو ذهن آدم تبدیل به خوبی نشده و همون جلوهی زشت باقیه. اون همون نمکه هستش که تا نگندیده امید اینکه آدم زباله نشه هست اما
ادامه مطلب...
و این هم ماه مبارک رجب. خدایا ساعات عمرم حتی یک لحظه ای منتظر انجام کارهایم نمیشود. او در گذری شتابناک است و من غرق پیچ و خمهای خویش....
الهی ماه شعبان را بر همه بندگانت مبارک بدار. آمین یاربالعالمین
باغ امل
مهر دل ایینه ات آتش به جانم می زند
کف بهر این سودای دل دست نهانم میزند
همراه تنهای شبم با صوت یارب یاربم
آتش گرفته این لبم بر آشیانم میزند
در لوح قلبم یاد تو اندیشهی آزاد تو
شیرین تو من فرهاد تو، وه داستانم می زند
یلدای این جان را بیا با نور چشمانت گلا
در صبح فردا کن رها رعد آسمانم میزند
هرچند پیرم نازمن لیکن به ماه و سال وتن
از کف نرفته خویشتن، روحی جوانم می زند
فردای فرداها اگر باغ امل گیرد ثمر
مدیون بدانم خویش بر آن کاو نشانم می زند
یاری ز یاران یافتن، باید ز معنا بافتن
ما ساختن از یار و من، دم زآرمانم می زند
رسم دل عشاق را در گیتی گیتار ما
داند فقط باد صبا ،کان ساز جانم میزند
وز ناله ی این ساز دل، عقل جهان باشد خجل
دل هر چه هم باشد مهل، سرّ نهانم میزند
زنگار قلبی برکنم یک چشمکی دیگر زنم
شاید به راه آید صنم یا امتحانم میزند
یارب ببین مربوب را، قلب من و محبوب را
دل را ز دلداری چرا تیرو کمانم میزند
شیخ طوسی با سند خود از کافور، خادم امام علی النقی علیه السلام نقل می کنند که گفت:
امام هادی علیه السلام روزی به من فرمود: فلان سطل را در فلان جا بگذار تا با آن برای نماز وضو بگیرم و مرا از پی کاری فرستاد و فرمود: چون برگشتی این کار را انجام ده تا وقتی برای نماز برخاستم، آماده باشد. و دراز کشید تا بخوابد.
من فرموده ی ایشان را فراموش کردم. شب سردی بود. احساس کردم که برای نماز برخاسته است. و یاد آوردم که سطل را آنجا نگذاشته ام. بخاطر ترس از ملامت امام از آنجا دور شدم. و ناراحت بودم که امام برای پیدا کردن آب به زحمت بیفتد. تا اینکه امام علیه السلام با ناراحتی مرا صدا زد...
... فرمود: تو مگر عادت مرا نمیدانی، من جز با آب سرد وضو نمی گیرم. آب را برایم گرم کرده ای و در سطل ریخته ای؟
عرض کردم: سرورم! سوگند به خدا! نه سطل را آنجا گذاشتم و آب را [گرم کرده ام].
فرمود: الحمدلله! سوگند به خدا ما نه آسان گرفتن را ترک کرده ایم و نه هدیه ای را پس فرستاده ایم. سپاس خدا را که ما را از بندگان مطیع خود قرار داد و برای کمک به عبادتش توفیق بخشید. پیامبر (ص) می فرمود: خدا بر کسی که تخفیفی را نمی پذیرد خشم می گیرد.
الامالی: 298 ح 587، المناقب لابن شهر آشوب 4: 414 مرسلاً، بحار الانوار 50: 126 ح 4، الامام الهادی نت المهد الی اللحد: 364
برگرفته از وبلاگ (فرهنگ جامع سخنان امام علی النقی (ع)). در آدرس.hadi-words.blogfa.com
یادمون باشه همه ی معانی در الفاظ نیست. خیلی وقتا کلمات و عبارتها و جمله ها بر خلاف ظاهرشون معنی میدن. کسی که به شما میگه بیا و تشریف داشته باش گاه به این معنی است که لطفاً مزاحم نشو و گورتو گم کن. رفتار آدما بهتر از گفتارشون با آدم حرف میزنه...
ایکاش آن لحظه ای که خستگی فرط کار دیروز و نگرانی هزارتا گرفتاری فردا و نیاز طبیعیت بر استراحت همگی با نیاز من به بیداری تو پنجه در پنجه می شدند، و تو را تا صبح فردا بیدار نگهداشته و خواب خوش را بر تو حرام می کردند، من توان درک معنای مادر را داشتم!
هزاران حیف که تو، ای وجود آسمانی خدا در زمین، و ای اسطوره ی مهربانی و صفا، خودت را وقف این نمک نشناس و قدر نادان کردی و من قد کشیدم و همه ی زیبایی های وجود اهورایی ات را به باد فراموشی داد و با هزار روی بیگانه از شرم، به روی تو برخاسته و نامهربان شدم.
مادر! با این لبهای از خجالت خشک شده ام، دستان مهربانت را می بوسم و در این روز ولادت عزیزترین و جوانترین مادر دنیا، روزت را تبریک می گویم. خدا در دنیا و آخرت تو را با زهرای اطهر مأنوس و محشور گرداند ای فاطمی ترین الهه ی مهربانی.
شعر ام ابیها را تقدیم میکنم به همه ی مادران فاطمی و مادردوستان عزیز.... یافاطمه- یا زهرا
ای بر گلستان ارم ریحان زیبا فاطمه
از نور وجهت گشته آن مأوا مصفا قاطمه
چون مشرق اوج حیا شد مطلع رخسار تو
شمس منور بر جهان آمد هویدا فاطمه
بر قلب سرخ عاشقان نامت تجلا می دهد
ای لاله ی خوش منظر گلزار طاها فاطمه
صدیقه و عذرا توئی مرضیه و زهرا توئی
در این جهان تنها توئی ام ابیها فاطمه
مستان به لب پیمانه ای در گوشه ی میخانه ای
با نغمه ی جانانه ای گویند زهرا – فاطمه
«نوحی» چو مرغ نعمه خوان ای لاله ی باغ جنان
گوید غزلهایی چه سان! با نام تو یا فاطمه
سلام
بازم جونم براتون بگه:
ما یه استاد داریم بهش میگن: قیاس مع الفارق. یعنی فقط من میگم. البته منم فقط الان میگم. چون با بقیه استادا نمیشه مقایسش کنی...
یه روز سر کلاس خواست که به ما کار تحقیقی بده. حضرتشون حوصله ی معرفی موضوعات آیات الاحکامی نداشتن. لذا متوسل شدن به دامن پربرکت کتاب ترجمه ی شده ی تکمله المنهاج. که برا خیلی ها جفتملهالمنهاج دراومد...
ادامه مطلب...